گندم به خانواده گندمیان ( گرامینه یا پوآسه ) ، طایفه هوردیه و جنس تریتیکوم تعلق دارد . گونه های اهلی و وحشی آن از لحاظ تعداد کروموزوم به سه گروه دیپلوئید ، تتراپلوئید و هگزا پلوییدتقسیم می شود .
گونه های تتراپلوییدها ، آمفی پلوئیدی از تلاقی دو دیپلوئید هستند و و هگزاپلوئید ها ، آمفی پلوئیدی از تلاقی یک گونه دیپلوئید و یک گونه تتراپلوئید می باشند . گندم گیاهی است تک لپه ، خودگشن ، یکساله ومعمولا روز بلند ، از خانواده گندمیان که دارای گونه های بسیار زیاد اهلی و وحشی است . نمونه های وحشی آن غالبا بصورت علف های هرز خودنمایی کرده و مزاحم کشت و کار می گردند ( بهینا ، 1376 و خواجه پور ، 1373 و Anders et al 1996 ) حدود 90 درصد از تولید جهانی گندم از سه گونه زیر حاصل می شود ( Sarafi et al ., 1986 ) .
1ـ Triticum aestivum
2ـ Triticum compactum Host
3ـ Triticum durum Dest
گندم معمولی یا گندم نان به نان علمی T.aestivum که در سال 1853 توسط واویلف نامگذاری گردیده است، جز گروه گندمهای هگزاپلوئید بوده و دارای گسترش و پراکندگی زیادی در جهان میباشد و غالبترین گونه به حساب میآید. این گونه دارای چندین هزار رقم زراعی است که در مناطق مختلف دنیا و تحت شرایط اقلیمی متفاوت کشت میشوند ( خدابنده ، 1369 وHeyne ,1987 ).
دانه:
دانه گندم در واقع میوه گندم است که در اصطلاح گیاهشناسی آنرا گندمه مینامند. دانه شامل جنین، آندوسپرم، لایه آلورن، پوسته و پریکارپ میباشد. دانه گندم سخت و بدون پوشش است و طول آن در ارقام مختلف بین 5 تا 5/8 میلیمتر و ضخامت آن بین 5/1 تا 5/3 میلیمتر و وزن هزار دانه آن بین 15 تا 52 گرم متغییر است. رنگ دانه در انواع مختلف از سفید مایل به زرد تا قرمز متغییر است ( آراسته 1375 و خدابنده 1369) .
مراحل رشد دانه:
پر شدن دانه به فرایندهای فتوسنتز، بارگیری عناصر آبکشی، انتقال مواد پرورده، تخلیه آبکش و تبدیل قندها به نشاسته وابسته است (Felker et al., 1983).رشد دانه شام سه مرحله است (Van Sanford, 1985).
1ـ مرحله کند که در آن سرعت رشد دانه به تدریج در حال افزایش است.
2ـ مرحله رشد خطی که در آن سرعت رشد دانه تقریباً ثابت و در بالاترین مقدار خود است. در این مرحله که طولانیترین مرحله نیز میباشد، قسمت اعظم وزن خشک دانه، تقریباً 92% (Mogenson, 1980)، تشکیل میشود.
3ـ مرحله کند ثانویه که در این مرحله سرعت رشد به تدریج کاهش پیدا میکند تا به رسیدگی فیزیولوژیک (حداکثر وزن خشک) میرسد.
از دیدگاهی دیگر رشد دانه را میتوان به دو مرحله «بزرگ شدن دانه» و «پر شدن دانه» تقسیم نمود (Jenner et al., 1991).در مرحله اول که شامل «مرحله رشد کند اولیه» نیز میباشد پتانسیل رشد دانه تعیین میشود. این پتانسیل به تعداد سلولهای اندوسپرم که در این مرحله تشکیل شده بستگی دارد. این مرحله در گندم 15 تا 20 روز پس از گلدهی به طول میانجامد (امام و نیکنژاد، 1373 ؛ (Jenner et al., 1991 و در جو طولانیترین است (امام و نیکنژاد، 1373). البته باید توجه داشت که هر نوع تقسیمبندی مراحل رشد دانه، مدت هر مرحله به شدت تحت تأثیر شرایط محیطی و نیز عواملی ژنتیکی قرار دارد. نشان داده شده است که وزن دانه نسبت به حذف تعدادی از دانه (Brocklehurst, 1977: Simmons et al., 1982) و یا برگها(Simmons et al., 1982) در زمان گلدهی، در مقایسه با انجام این تیمارها در 14 روز بعد، واکنش شدیدتری نشان میدهد. بروکلهارست ( 1997 ) نشان داد که این حالت مربوط به تعداد سلولهای اندوسپرم تشکیل شده در مدت دو هفته پس از گلدهی است. به هر حال امام و نیکنژاد (1373) خاطر نشان کردند که علاوه بر شیره پرورده نقش عوامل دیگر از جمله نقش هورمونها را نباید نادیده گرفت. مرحله «پر شدن دانه» مرحله ذخیرهسازی فراوردههای پلیمری در سلولها و اندامکهایی است که طی مرحله بزرگ شدن دانه ایجاد شدهاند. این مرحله قبل از اتمام مرحله بزرگ شدن دانه (در گندم 1 تا 15 روز پس از گلدهی) آغاز میشود (Jenner et al., 1991).
در یک مطالعه بر روی جو، در شرایط گلخانهای حداکثر تعداد سلولهای اندوسپرم 14 روز پس از گلدهی مشاهده شد در حالی که درصد نشاسته از روز پنجم پس از گلدهی افزایش یافت و 12 روز پس از گلدهی به حداکثر خود رسید (Djarot and Peterson, 1991). رشد خطی دانه در مرحله «پر شدن دانه» واقع میگردد.در محدوده شرایط معمولی محیطهای زراعی، مقدار نشاسته تشکیل شده در دانهها در واکنش به مقدار کربوهیدراتهای فراهم شده برای دانه در حدود مقادیر بحرانی قرار دارد (به عبارت دیگر با افزایش کربوهیدراتها مقدار نشاسته به حداکثر خود نزدیک شده، واکنش ملایمی نشان میدهد)؛ این در حالی است که مقدار پروتئین نسبت به مقدار مواد نیتروژنی که در اختیار دانه قرار میگیرند به صورت خطی واکنش نشان میدهد (Jenner et al., 1991).عمده کربوهیدراتهای موجود در دانه محصول فتوسنتز پس از گلدهی است. مگر در شرایطی که فتوسنتز در این دوره محدود میشود؛ در حالی که عمده نیتروژن موجود در دانه از انتقال نیتروژن جذب شده قبل از گلدهی تأمین میگردد (Spiertz et al., 1985). نیتروژنی که در دوره رشد دانه جذب میشود مستقیماً به دانهها انتقال پیدا میکند و میزان انتقال نیتروژن بافتهای دیگر عمدتاً به نیاز سنبلهها بستگی دارد (Mattson et al., 1993) و از آنجا که معمولاً در این مرحله تقاضای نیتروژن دانهها بیشتر از جذب ریشهای آن است، انتقال مجدد نیتروژن از اندامهای دیگر ضرورت پیدا میکند و این امر موجب کاهش فتوسنتز قسمتهای سبز میگردد (Spiertz et al., 1985). سهم نیتروژن جذب شده، پس از گلدهی (یا انتقال مجدد از ریشهها) در پروتئین دانه، با درصد نیتروژن اندامهای هوایی در زمان گلدهی رابطه منفی دارد (Vos, 1985).رشد دانه را میتوان حاصلضرب دو مؤلفه «مدت» و «سرعت» رشد دانه دانست. چون بیشتر پروتئین و نشاسته دانه طی مرحله رشد خطی در دانه انباشته میشوند، عملاً میتوان رشد نهایی دانه را محصول این مرحله دانست. لذا سرعت پر شدن دانه در این مرحله را «سرعت پر شدن خطی دانه» و مدتی که با این سرعت رشد، وزن نهایی دانه تشکیل میشود، «مدت مؤثر پر شدن دانه» مینامند (Van Sanford, 1985).اگر چه ممکن است مؤلفههای رشد دانه در دوره خطی با میانگین اعداد مربوطه به تمام دوره گلدهی تا رسیدگی فیزیولوژیک تفاوت داشته باشد، پر شدن خطی دانه به دلیل استفاده از مواد پرورده ذخیره شده در منابع ثانویه رشد دانه «مثل ساقهها» کم و بیش ثابت مانده و از نوسانهای مربوط به تغییرات روزانه شرایط محیطی به دور میماند، لذا محدود کردن بررسی رشد دانه به این مرحله از رشد کلی آن، موجب شناخت دقیقتر اثر تیمارها بر فرایندهایی است که رشد اصلی دانه را بر عهده دارد.
فیزیولوژی سرعت و مدت رشد دانه:
پتانسیل سرعت رشد خطی دانه به تعداد سلولهای اندوسپرم، تشکیل شده بستگی دارد (Brocklehurst, 1977)، که به نوبه خود در درجه اول به ژنوتیپ و پس از آن به شرایط محیطی حاکم بر گیاه تا زمان تثبیت تعداد سلولهای اندوسپرم مربوط میگردد (Vos, 1985).سرعت رشد دانه بیشتر تحت تأثیر ژنوتیپ قرار دارد، در حالی که مدت رشد دانه به شرایط محیطی وابستگی بیشتری نشان میدهد (هاشمی دزفولی و مرعشی، 1374 ؛ Bruckner and Frohberg, (1987; Wiegand and Cuellar, 1981 . همچنین سرعت رشد دانه به میزان فراهم بودن کربوهیدراتها (و نیز مواد نیتروژنه مورد نیاز دانهها) بستگی دارد، لذا اظهار شده است که سرعت رشد دانه با افزایش تشعشع (Wiegand and Cuellar, 1981) و (Wheeler et al., 1995) CO2 زیاد میشود.
اسپیرتز و وس ( 1985 ) بیان کردند که گرچه فاصله بین گلدهی تا رسیدگی دانه تحت کنترل دما قرار دارد، مدت عملی پر شدن دانه را کربوهیدراتها تعیین میکنند. بین مدت رشد دانه و سرعت رشد آن در مرحله خطی رابطه عکس برقرار است، بدین ترتیب اگر افزایش سرعت رشد دانه پس از گلدهی با میزان مواد ذخیرهای جبران نشود، موجب کوتاه شدن مدت رشد دانه میگردد. با افزایش دما سرعت انتقال مواد پرورده از برگها به سنبله زیاد میشود (Bruckner and Frohberg, 1987)، اما در همین حال تنفس نیز افزایش مییابد (Bruckner and Frohberg, 1987; Mitchell et al., 1991) و ذخیرهسازی کربوهیدراتها در ساقهها و غلافها کاهش پیدا میکند (Vos, 1985) این در حالی است که در محدوده دماهای عادی، واکنش فتوسنتز به افزایش دما ناچیز است و یا کاهش مییابد (امام و نیکنژاد، 1373). بنابراین با افزایش دما سرعت رشد دانه افزایش یافته، ولی طول دوره رشد دانه کاهش شدیدتری نشان میدهد. لذا افزایش دما موجب کاهش مقدار نشاسته و وزن نهایی دانه میشود. مدت انتقال نیتروژن نیز در واکنش به دمای بیشتر، کوتاه میشود ولی این حالت با افزایش سرعت انتقال ازت به دانه به طور کامل (Vos, 1985) و یا نسبت به کربوهیدراتها به نحو بهتری Triboi and Leblevenec, 1995) جبران میشود، زیرا در مورد نیتروژن برخلاف کربوهیدراتها، اتلاف تنفسی وجود ندارد، بنابراین افزایش دما موجب افزایش درصد پروتئین دانه میشود (Jenner. 1991; Triboi and Leblevenec, 1995; Vos, 1985).در منابع مختلف گزارش شده است که به ازای یک درجه سانتیگراد افزایش دما در دوره پر شدن دانه گندم، مدت رشد دانه حدود سه روز و وزن دانه حدود 5/1 تا 8/2 میلیگرم (Wiegand and Cuellar, 1981) و یا 3% تا 5%(Stapper and Fisher, 1990 c; Wardlaw and Moncor, 1995) کاهش نشان داده است.
اثر تنش گرما (مثلاً دماهای بالاتر از Cْ 35) هر قدر زودتر شروع شود بیشتر خواهد بود (Stone and Nicolas, 1995). در تنشهای اولیه کاهش دانهبندی و تشکیل دانههای غیرعادی بروز میکند (Tashiro and Wardlaw, 1990b).تأثیر سرعت و مدت رشد دانه در وزن نهایی دانه متبلور میشود و بسته به این وزن دانه با عملکرد دانه همبستگی داشته باشد یا خیر، نقش آن نیز ممکن است فرق کند. ایوانز و همکاران (1369) مدت پر شدن دانه را در تعیین عملکرد دانه مؤثرتر از سرعت رشد آن دانستهاند. جـیـبـیحو و همکاران (1982) نیز در منابع خود سهم مدت پر شدن دانه را در عملکرد دانه موثر یافتند، اما منابعی نیز سرعت رشد دانه را مهمتر اعلام کرده بودند، به هر حال در تحقیق خود ایشان، در ارقام گندم دوروم هر دو مؤلفه با وزن دانه همبستگی بالایی نشان دادند. معمولاً در بسیاری از این گزارشها مدت رشد دانه، مدت زمان بین گلدهی تا رسیدگی فیزیولوژیکی دانه بوده است و سرعت رشد دانه از تقسیم وزن نهایی دانه بر طول این دوره بدست آمده است و مدت مؤثر و سرعت خطی پر شدن دانه مورد نظر نبوده است. واضح است که طول مدت گلدهی تا رسیدگی فیزیولوژیکی (طول دوره زایشی) در موارد متعدد با عملکرد دانه همبستگی نشان داده است، اما این نگرش برای تعیین این که در طول این دوره، کدامیک از این دو مؤلفه مدت مؤثر یا سرعت رشد خطی دانه نقش تعیین کنندهتری در پر شدن دانه داشتهاند کافی نمیباشد. در مقایسه سرعت و مدت پر شدن دانه، در بین ارقام گندم گزارش شده است که سرعت رشد دانه با وزن دانه (Bruckener and Frohberg, 1987) و سرعت رشد خطی دانه با وزن دانه و عملکرد Van Sanfond, 1985) همبستگی بیشتری نشان دادند.در تیمارهای حذف تعدادی از برگها یا دانههای گندم نیز در هر رقم، سرعت رشد خطی دانه، واکنش مشخصتر و همبستگی بالایی با وزن دانه نشان داد (Simmons et al., 1983). با این حال هاشمی دزفولی و مرعشی (1374) در دستکاری سطح برگ پرچم و تراکم بوته گندم رقم چناب مدت مؤثر پر شدن دانه را در تعیین وزن مؤثرتر نشان دادهاند.در بین ژنوتیپها گزارش شده است که بین سرعت و مدت رشد دانه همبستگی معنیداری وجود نداشت (Dofing, 1995; Bruckener and Frohberg, 1987) و یا ضعیف بود (Gebeyhou et al., 1982). نتیجتاً بر روی هر یک از این دو مؤلفه میتوان کار به نژادی انجام داد، بدون این که اثر سوئی بر دیگری داشته باشد. افزایش ژنتیکی مدت پر شدن دانه در جو بهاره، در حالی که طول دوره رشد ژنوتیپها مشابه نگه داشته شده بود منجر به افزایش عملکرد نشد؛ احتمالاً به این دلیل که با این روش تأثیر سوئی بر طول دوره رویشی، که نقش مهمی در تشکیل پتانسیل مخزن دارد، اعمال شده بود (Metzger et al., 1991) . این مطالعه نشان داد که کار بر روی مدت مؤثر یا سرعت رشد خطی دانه، از توجه صرف به «طول دوره زایشی» مفیدتر خواهد بود. به همین ترتیب در فصول کوتاه یا محدودیت رشد دانه در دمای بالا و به دلیل وابستگی بیشتر مدت رشد دانه به شرایط محیطی، میبایست بر روی اصلاح سرعت رشد دانه همت گماشت (Bruckener and Frohberg, 1987; Wiegand and Cuellar, 1981). واردلار و مانکور (Wardlaw and Moncor) نیز نشان دادند که بین ارقام گندم مقاومترین رقم به گرماهای پس از گلدهی رقمی بود که با افزایش دما، بیشترین وافزایش را در سرعت رشد خطی دانه نشان داد.
انتقال مجدد:
تعریف انتقال مجدددو فرایند فیزیولوژیکی در رشد و نمو دانه دخالت دارند (Yoshida, 1983):
1ـ فتوسنتز جاری
2ـ انتقال مجدد ترکیبات تجمع یافته در اندامها قبل از گلدهی
در مرحله خاصی از نمو گیاه، مواد فتوسنتزی بیشتر از آنچه فرایندهای رشد مصرف میکنند تولید میشود. این مواد میتوانند به ترکیبات ذخیرهای تبدیل شوند و در مراحل بعدی به عنوان مثال در مرحله تولید بذر که فتوسنتز جاری قادر به تأمین همه احتیاجات مخزن نیست، از طریق انتقال مجدد به دانه منتقل میگردند. به بیان دیگر انتقال مواد از منطقهای که قبلاً ذخیره شدهاند به منطقه دیگر که این مواد را مجدداً مورد استفاده قرار میدهند انتقال مجدد نامیده میشود (کوچکی و سرمدنیا، 1378).
انتقال مجدد در ترکیبات آلی و معدنی صورت میگیرد. در اواخر عمر برگ، کربوهیدراتها همراه با ترکیبات نیتروژندار، فسفر و سولفور و سایر عناصر قابل انتقال مجدد به مقصدهای جاری گیاه منتقل میشوند.اصطلاح توزیع مجدد Redistribution و انتقال مجدد اغلب برای توصیف این فرایند به کار میرود اما از نظر دینامیک ورود و خروج مواد غذایی، کاربرد این اصطلاحات موجب شبهه اختلال میگردد. بدین ترتیب کاهش در مقدار خالص مواد غذایی را حرکت مجدد Remobilization مینامند (Marshner, 1995).
مارشنر (1995( انتقال مجدد را شامل دامنهای از فرایندهای مختلف بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی به شرح زیر معرفی کرده است:
1ـ مصرف مواد ذخیره شده (پتاسیم، فسفر، منیزیم، نیتروژن، آمینو و غیره) در واکوئلها.
2ـ شکسته شدن پروتئینهای ذخیرهای
3ـ شکسته شدن ساختمانهای سلولی نظیر کلروپلاست و پروتئینهای آنزیمی که در نتیجه آن مواد معدنی پیوندی در اجزاء ساختمانی نظیر منیزیم در کلروفیل و ریز مغذیهای موجود در آنزیمها به شکل قابل حرکت تبدیل میشوند.
زو و همکاران ( 2001) گزارش کردند که آهن میتواند از بافتهای قدیم به بافتهای جدید ذرت انتقال مجدد یابد ولی انتقال مجدد آن به نوع فرم کود نیتروژن مصرف شده بستگی دارد.
عوامل مؤثر بر انتقال مجدد آسیمیلاتها:
به طور کلی عوامل مؤثر بر میزان ذخیره مواد در اندامهای رویشی و کارایی انتقال مجدد آنها را به دانه میتوان به دو دسته عوامل محیطی و عوامل ژنتیکی تقسیمبندی کرد. عوامل محیطی شامل رطوبت، عناصر غذایی، دما و بیماریهای گیاهی از جمله بیماریهای برگی میباشد. البته عوامل دیگری نیز ممکن است وجود داشته باشند که نیاز به انجام تحقیقات بیشتر را در این زمینه، مسجل میسازد. عوامل ژنتیکی مؤثر شامل نوع گیاه، رقم، سرعت پیر شدن برگها، میزان ذخیره مواد در ساقه و بعضی عوامل دیگر میباشد.به طور کلی هر عاملی که روی فتوسنتز جاری تأثیر بگذارد بر روی تجمع و انتقال مجدد مواد فتوسنتزی نیز نقش دارد. کمبود رطوبت و یا تنش رطوبت در دوره پر شدن دانه موجب برخورداری بیشتر دانه از ذخایر اندامهای دیگر میگردد (Aggarwal and Sinha, 1984). هر چند گزارشهای دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه در شرایط مطلوب رطوبتی میزان کاهش اسیمیلاتها از ساقه گندم و شرکت آن در عملکرد دانه بیشتر از انتقال مجدد در شرایط خشکی میباشد (Davidson and Chevalier, 1992).کاربرد نیتروژن به صورت کود سبب افزایش انتقال نیتروژن از اندامهای رویشی شده است (Cox et al., 1986). در حالی که در برخی از گزارشها ارتباط قابل توجهی بین پروتئین دانه و نیتروژن انتقال یافته و یا کارایی وانتقال نیتروژن گزارش نشده است (Miksell and Paulsen, 1971).گزارشهای دیگری وجود دارد که تأیید میکند برای بهبود درصد پروتئین دانه میتوان ژنوتیپهایی انتخاب کرد که درصد بیشتری نیتروژن از اندامهای رویشی خود به دانه منتقل کنند (Cox et al., 1986; Azam et al., 1995: Papakosta and Gagianas, 1991). همبستگی مثبت و معنیداری بین میزان نیتروژن اندامهای رویشی در قبل از گلدهی، عملکرد و نیتروژن دانه گزارش شده است (Papakosta and Gagianas, 1991). به طور کلی سهم انتقال مجدد نیتروژن بیشتر از انتقال مجدد کربن میباشد.افزایش دما موجب سرعت تجمع مواد و انتقال مجدد آنها میشود (Blum, 1998; Cordellini et al., 1997). ارقامی که دارای آنزیم Soluble Starch Synthase در اندوسپرم دانه خود میباشند، بهتر از ارقام دیگر از ذخایر ساقه خود استفاده میکنند. وجود بیماریهای مختلف برگی نظیر سپتوریا و زنگها که خود سبب کاهش اسیمیلاسیون جاری میگردند موجبات استفاده بیشتر از ذخایر را فراهم میکنند (Blum, 1998).طول ساقه روی میزان ذخایر آن تأثیر دارد، هر چند که تراکم ساقه (وزن واحد طول ساقه) نیز در این ارتباط مهم است (Blum, 1998). غیر از موارد استثنایی به نظر میرسد ارقام پا بلند قابلیت بیشتری در حمایت دانه به وسیله ذخایر ساقه داشته باشند که به دلیل ذخیره بیشتر در این ارقام میباشد (Blum et al., 1997). یکی از دلایل پایداری ارقام بومی که ارتفاع بیشتری دارند همین مسئله میباشد (Blum, 1998). در ارقامی که توانایی بیشتری در استفاده از ذخایر ساقه جهت پر کردن دانه خود دارند هم تحت شرایط تنش و هم در شرایط بدون تنش سرعت پیر شدن برگها بیشتر است (Blum et al., 1997; Fokar et al., 1998) ، ولی به طور کلی به نظر میرسد که پیری زود هنگام برگها به عنوان یک منبع پایدار از آسیمیلاسیون جاری عمل کرده و سبب محدود شدن استفاده از ذخایر ساقه گردد (Blum, 1998).
سهم هر یک از اندامهای گیاهی در انتقال مجدد مواد به دانه:
به طور کلی هر یک از اندامهای گیاهی سهم متفاوتی در تخصیص مواد فتوسنتزی به دانه دارند. در این میان نقش ساقهها به عنوان یکی از اصلیترین اجزای گیاهی قابل توجه است.
ساقه
به طور کلی قابلیت ذخیره سازی مواد فتوسنتزی در ساقه گیاه گندم تحت تأثیر طول و تراکم وزن ساقه[1] دارد (Blum, 1998). ذخیره سازی مواد و انتقال مجدد میان گرههای ساقه متفاوت است. معمولاً وزن میان گرههای ساقه در دو تا سه هفته بعد از گلدهی افزایش یافته و این موضوع بیشتر به دلیل تجمع کربوهیدراتهای محلول در آب میباشد (Bonnet and Incoll, 1992a